جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
saccharine
01
بسیار شیرین
excessively sweet or sugary
مثالها
The dessert had a saccharine taste that was almost sickeningly sweet.
دسر طعمی شیرین داشت که تقریباً به طور تهوع آوری شیرین بود.
Her cookies were so saccharine that they made my teeth ache.
کوکیهای او آنقدر شیرین بودند که دندانهایم را درد آوردند.
مثالها
The saccharine dialogue in the movie felt unrealistic.
دیالوگ شیرین و بیش از حد احساساتی فیلم غیرواقعی به نظر میرسید.
She rolled her eyes at the saccharine greeting cards.
او به کارتهای تبریک شیرین و آبکی چشم غره رفت.



























