جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
to retrace
01
(از همان راه) بازگشتن, (راه قبلی را) طی کردن
to return somewhere from the same way that one has come
مثالها
After realizing he forgot his keys, he had to retrace his steps back to the car.
پس از اینکه متوجه شد کلیدهایش را فراموش کرده است، مجبور شد قدمهایش را دنبال کند و به ماشین برگردد.
We had to retrace our route when the trail became unclear.
ما مجبور شدیم مسیر خود را دوباره دنبال کنیم وقتی که مسیر نامشخص شد.
02
بازسازی ذهنی, به یاد آوردن
reassemble mentally
درخت واژگانی
retrace
trace



























