جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
regressive
01
عقبگرد, پسرونده
having a tendency to return to a less developed or earlier state
مثالها
The regressive tax policy disproportionately affected low-income families.
سیاست مالیاتی پسرو به طور نامتناسبی بر خانوادههای کمدرآمد تأثیر گذاشت.
The new law was seen as a regressive step, undoing years of civil rights advancements.
قانون جدید به عنوان یک گام عقبگرد دیده شد که سالها پیشرفت در حقوق مدنی را از بین برد.
02
پسرو, نزولی
(of taxes) adjusted so that the rate decreases as the amount of income increases
درخت واژگانی
regressive
regre
