جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
quixotic
01
آرمانگرا, وابستهبه دونکیشوت
(of ideas or plans) hopeful or imaginative but impractical
مثالها
His quixotic plan to sail solo around the world ended after two days.
طرح خیالپردازانه او برای قایقرانی تکنفره دور دنیا پس از دو روز به پایان رسید.
She launched a quixotic campaign to ban all traffic in the city center.
او یک کمپین دونکیشوتی برای ممنوع کردن تمام ترافیک در مرکز شهر راهاندازی کرد.



























