جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
Quintessence
01
اصل, جوهر
the most refined and concentrated form of a particular substance or quality
مثالها
The perfumer distilled the quintessence of rose oil to capture its purest fragrance.
عطار جوهر روغن گل سرخ را تقطیر کرد تا خالص ترین عطر آن را به دست آورد.
A single drop of saffron contains the quintessence of its vibrant color and flavor.
یک قطره زعفران حاوی جوهر رنگ و طعم زنده آن است.
مثالها
His leadership style was the quintessence of calm decisiveness under pressure.
سبک رهبری او جوهر آرامش و قاطعیت تحت فشار بود.
The vintage sports car represents the quintessence of 1960s automotive design.
ماشین اسپورت قدیمی نماد کامل طراحی خودرو در دهه 1960 را نشان میدهد.
03
جوهر, عنصر پنجم
(in medieval and classical philosophy) the fifth and highest element believed to fill the heavens and compose celestial bodies, beyond earth, water, air, and fire
مثالها
Renaissance alchemists searched for the quintessence they believed animated the stars.
کیمیاگران رنسانس به دنبال جوهر پنجم بودند که معتقد بودند ستارهها را زنده میکند.
Aristotle taught that beyond the four earthly elements lay a divine quintessence.
ارسطو آموخت که فراسوی چهار عنصر زمینی، یک جوهر الهی نهفته است.
درخت واژگانی
quintessence
quint
essence
