جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
progressively
01
به تدریج, کم کم
in a manner that advances or develops gradually over time
مثالها
The student 's understanding of the subject improved progressively throughout the semester.
درک دانشجو از موضوع در طول ترم به تدریج بهبود یافت.
The organization adopted new technologies progressively to enhance efficiency.
سازمان به تدریجی فناوریهای جدید را برای افزایش کارایی اتخاذ کرد.
درخت واژگانی
progressively
progressive
progress
