جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
Backpack
مثالها
She packed her backpack with all the essentials for the hiking trip.
او کوله پشتی خود را با تمام ضروریات برای سفر کوهنوردی بسته بندی کرد.
The climber 's sturdy backpack was filled with ropes and climbing gear.
کولهپشتی محکم کوهنورد پر از طناب و تجهیزات صعود بود.
to backpack
01
با کولهپشتی سفر کردن
to hike or travel carrying one's clothes, etc. in a backpack
Intransitive: to backpack somewhere
مثالها
During their gap year, they decided to backpack through Southeast Asia.
در طول سال تعطیلیشان، آنها تصمیم گرفتند که با کولهپشتی به سفر در جنوب شرق آسیا بروند.
The adventurous group chose to backpack across Europe.
گروه ماجراجو تصمیم گرفت کولهپشتیگردی کند در سراسر اروپا.
درخت واژگانی
backpack
back
pack



























