جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
to pipe down
[phrase form: pipe]
01
ساکت شدن
to stop talking or making noise
مثالها
Whenever the teacher enters, the students usually pipe down.
هر بار که معلم وارد میشود، دانشآموزان معمولاً ساکت میشوند.
The moment the principal stepped onto the stage yesterday, the assembly piped down.
لحظهای که دیروز مدیر به روی صحنه رفت، مجمع ساکت شد.
02
آرام کردن, ساکت کردن
to cause someone or something to become quiet
مثالها
The teacher tried to pipe down the noisy classroom by turning off the lights momentarily.
معلم سعی کرد با خاموش کردن چراغها به طور موقت، کلاس پرسر و صدا را ساکت کند.
When the argument between the two colleagues became too heated, their supervisor stepped in to pipe them down.
وقتی بحث بین دو همکار خیلی داغ شد، سرپرست آنها برای آرام کردن آنها وارد عمل شد.
