جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
passionately
01
با شور و شوق
with intense emotion, strong enthusiasm, or deep devotion
مثالها
She spoke passionately about the need for climate action.
او با اشتیاق درباره نیاز به اقدامات آب و هوایی صحبت کرد.
He passionately defended his decision in front of the board.
او با اشتیاق از تصمیم خود در مقابل هیئت مدیره دفاع کرد.
02
با اشتیاق, با حرارت
with or involving intense romantic or sexual feeling
مثالها
He kissed her passionately before leaving for the airport.
او قبل از رفتن به فرودگاه او را با اشتیاق بوسید.
They fell passionately in love during the summer abroad.
آنها در طول تابستان در خارج از کشور با شور و شوق عاشق شدند.
درخت واژگانی
dispassionately
passionately
passionate
