جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
Omelet
مثالها
She made a fluffy omelet for breakfast, filled with diced tomatoes, onions, and spinach.
او برای صبحانه یک املت پفکی درست کرد که با گوجهفرنگی، پیاز و اسفناج خرد شده پر شده بود.
He ordered a ham and cheese omelet with a side of crispy hash browns for brunch.
او برای ناهار یک املت ژامبون و پنیر با سیبزمینی سرخ شده ترد سفارش داد.



























