جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
nobly
01
با شرافت, نیکوکارانه
in a way that reflects high moral standards, courage, or generosity
مثالها
He nobly accepted responsibility for the group's failure.
او با شرافت مسئولیت شکست گروه را پذیرفت.
She nobly defended those who could n't speak for themselves.
او نجیبانه از کسانی دفاع کرد که نمیتوانستند برای خودشان صحبت کنند.
02
نجیب زاده
by birth into a family of noble rank or aristocratic lineage
مثالها
Though nobly descended, she never boasted of her heritage.
اگرچه از تبار اشرافی بود، هرگز از میراث خود فخر نمیفروخت.
He was nobly connected to several royal households across Europe.
او اشرافزاده به چندین خاندان سلطنتی در سراسر اروپا مرتبط بود.
مثالها
The statue stood nobly against the backdrop of the sky.
مجسمه با شکوه در برابر پسزمینه آسمان ایستاده بود.
The cathedral rose nobly above the ancient cityscape.
کلیسای جامع با شکوه بر فراز منظره شهری باستانی قد برافراشته بود.
