جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
niggardly
01
خسیس, چشمتنگ
excessively stingy or miserly, often characterized by an unwillingness to spend or give freely
مثالها
Despite his considerable wealth, the millionaire was notoriously niggardly, rarely contributing to charitable causes.
علیرغم ثروت قابل توجهش، میلیونر به خست معروف بود و به ندرت به کارهای خیریه کمک میکرد.
The restaurant received complaints about its niggardly portion sizes, leaving customers feeling unsatisfied.
رستوران به دلیل اندازههای خسیسانه وعدههایش شکایتهایی دریافت کرد که باعث نارضایتی مشتریان شد.
درخت واژگانی
niggardliness
niggardly
niggardl
