جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
newly
مثالها
She has newly joined the company and is eager to contribute.
او به تازگی به شرکت پیوسته و مشتاق به مشارکت است.
The building was newly constructed and opened to the public.
ساختمان تازه ساخته شده و به روی عموم باز شد.
مثالها
The historic theater was newly restored after years of neglect.
تئاتر تاریخی پس از سالها غفلت دوباره مرمت شد.
After her sabbatical, she felt newly energized to work.
پس از مرخصی استعلاجی خود، او برای کار دوباره پرانرژی احساس کرد.
2.1
تازه, به روشی جدید
with a fresh approach
مثالها
The artist newly interpreted the traditional design with bold colors.
هنرمند طراحی سنتی را با رنگهای جسورانه به روشی جدید تفسیر کرد.
We must newly assess the risks before making a decision.
ما باید قبل از تصمیمگیری، ریسکها را دوباره ارزیابی کنیم.
درخت واژگانی
newly
new



























