جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
nevermore
مثالها
He left her heartbroken, and she knew, nevermore would she trust anyone the same way.
او قلبش را شکسته رها کرد، و او میدانست که دیگر هرگز به کسی به همان شکل اعتماد نخواهد کرد.
The golden age of their empire had passed, and nevermore would it rise to its former glory.
عصر طلایی امپراتوری آنها گذشته بود، و هرگز دیگر به شکوه سابق خود بازنخواهد گشت.



























