جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
nervily
مثالها
He nervily interrupted the speaker to challenge her conclusion.
او بیپروا سخنران را قطع کرد تا نتیجهگیری او را به چالش بکشد.
The intern nervily asked the CEO why profits had dropped.
کارآموز بیپروا از مدیرعامل پرسید که چرا سودها کاهش یافته است.
درخت واژگانی
nervily
nervy
nerve



























