جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
Necessity
01
نیاز, اجبار، ضرورت
the fact that something must happen or is needed
مثالها
In many jobs, having a reliable internet connection is a necessity for performing daily tasks effectively.
در بسیاری از شغلها، داشتن یک اتصال اینترنتی قابل اعتماد یک ضرورت برای انجام مؤثر وظایف روزانه است.
The necessity of following traffic laws ensures safety on the roads for everyone.
ضرورت رعایت قوانین راهنمایی و رانندگی ایمنی را در جادهها برای همه تضمین میکند.
02
ضرورت, نیاز
a thing that is essential or required for basic living or functioning
مثالها
Oxygen is a necessity for human life.
اکسیژن یک ضرورت برای زندگی انسان است.
Food, clothing, and shelter are considered basic necessities of life.
غذا، پوشاک و سرپناه به عنوان ضروریات اساسی زندگی در نظر گرفته میشوند.
