جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
Mulct
مثالها
The court ordered a heavy mulct for the company's illegal activities.
دادگاه یک جریمه سنگین برای فعالیتهای غیرقانونی شرکت صادر کرد.
He had to pay a mulct after being found guilty of tax evasion.
او مجبور شد پس از محکوم شدن به جرم فرار مالیاتی جریمه بپردازد.
to mulct
01
جریمه کردن, محکوم به جریمه کردن
impose a fine on
02
با حیلهگری از چنگ کسی در آوردن
to use deception to obtain someone's money or goods
مثالها
The con artist mulcted the elderly woman out of her life savings.
کلاهبردار زن سالخورده را از پسانداز عمرش فریب داد.
They tried to mulct investors by promising high returns on fake projects.
آنها سعی کردند با وعده بازدهی بالا در پروژههای جعلی، سرمایهگذاران را فریب دهند.



























