جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
Milquetoast
مثالها
He was often seen as a milquetoast who never stood up for himself.
او اغلب به عنوان یک شخص ضعیف دیده میشد که هرگز از خود دفاع نمیکرد.
The milquetoast in the group rarely voiced his opinions during meetings.
بیشخصیت گروه به ندرت در جلسات نظر خود را بیان میکرد.
milquetoast
01
بی شخصیت, فاقد قاطعیت
lacking strong character or assertiveness
مثالها
His milquetoast demeanor made it difficult for him to command respect in the boardroom.
رفتار بیجرأت او باعث میشد که به سختی بتواند در اتاق جلسات احترام دیگران را جلب کند.
She always seemed to take a milquetoast approach, avoiding confrontation at all costs.
او همیشه به نظر میرسید که رویکردی ضعیف دارد و به هر قیمتی از رویارویی اجتناب میکند.
