جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
zwingen
[past form: zwang]
01
مجبور کردن
مثالها
Die Situation zwang ihn zum Rücktritt.
وضعیت او را مجبور به استعفا کرد.
Sie zwang ihr Kind, das Gemüse zu essen.
او فرزندش را مجبور کرد که سبزیجات را بخورد.



























