جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
unersetzlich
01
بیمانند, جایگزین ناپذیر
مثالها
Dieser begabte Künstler ist für uns unersetzlich.
این هنرمند با استعداد برای ما غیرقابل جایگزین است.
Seine Erfahrung im Team war unersetzlich.
تجربه او در تیم غیرقابل جایگزینی بود.



























