جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
Der Stiefsohn
[gender: masculine]
01
ناپسری, پسرخوانده
مثالها
Mein Stiefsohn spielt leidenschaftlich Fußball.
پسرخواندهی من با اشتیاق فوتبال بازی میکند.
Er hat ein gutes Verhältnis zu seinem Stiefsohn.
او رابطه خوبی با پسرخوانده خود دارد.



























