جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
pflücken
[past form: pflückte]
01
چیدن, کندن
مثالها
Wir pflücken Äpfel im Garten meiner Oma.
ما در باغ مادربزرگم سیب میچینیم.
Sie pflückte eine Rose und steckte sie ins Haar.
او یک گل رز چید و آن را در موهایش گذاشت.



























