جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
Der Kurator
[female form: Kuratorin][gender: masculine]
01
سرپرست, متصدی، کاردار
مثالها
Der Kurator plant eine Ausstellung über moderne iranische Kunst.
کیوریتور در حال برنامهریزی برای یک نمایشگاه درباره هنر مدرن ایرانی است.
Diese Gemälde wurden vom Kurator des Louvre ausgewählt.
این نقاشیها توسط کیوریتور موزه لوور انتخاب شدند.



























