جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
flach
01
هموار, صاف، مسطح
مثالها
Der Tisch ist absolut flach.
میز کاملاً صاف است.
Wir wanderten durch flaches Gelände.
ما از طریق زمین مسطح پیادهروی کردیم.
02
کم عمق
مثالها
Der Pool ist extra für Kinder flach gebaut.
استخر به طور خاص برای کودکان کمعمق ساخته شده است.
Vorsicht, hier ist das Wasser sehr flach!
مراقب باشید، آب اینجا بسیار کمعمق است!
03
[کفش] بدون پاشنه
مثالها
Sie trägt nur flache Schuhe wegen Rückenschmerzen.
او فقط به دلیل کمردرد کفشهای تخت میپوشد.
Diese flachen Stiefel sind perfekt für Reisen.
این چکمههای تخت برای سفر عالی هستند.



























