جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
finden
01
پیدا کردن
مثالها
Ich finde meinen Schlüssel nicht.
من نمیتوانم کلیدم را پیدا کنم.
Sie hat ein gutes Restaurant gefunden.
او یک رستوران خوب پیدا کرد.
02
نظری داشتن
مثالها
Wie findest du den Film?
چگونه فیلم را پیدا میکنی؟
Ich finde das unfair.
من پیدا میکنم که این ناعادلانه است.
03
پیدا کردن
مثالها
Sie hat eine neue Freundin gefunden.
او یک دوست جدید پیدا کرده است.
Er hat seinen Traumjob gefunden.
او شغل رویاییاش را پیدا کرد.
04
پیدا شدن
مثالها
Der Hund ist wieder gefunden worden.
سگ دوباره پیدا شده است.
Das Handy wird sicher bald gefunden.
تلفن قطعاً به زودی پیدا خواهد شد.
05
دریافت کردن, مورد (چیزی) قرار گرفتن
مثالها
Sie findet keine Ruhe.
او آرامش پیدا نمیکند.
Er findet Anerkennung in seinem Job.
او در کارش مییابد قدردانی.



























