جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
Das Bild
[gender: neuter]
01
عکس, تصویر، تابلو، نقاشی
مثالها
Ich habe ein Bild von meiner Familie.
من یک تصویر از خانوادهام دارم.
Das Museum zeigt viele alte Bilder.
موزه بسیاری از تصاویر قدیمی را نشان میدهد.
02
تصور
مثالها
Ich habe ein klares Bild von der Situation.
من یک تصویر واضح از وضعیت دارم.
Sein Bild von einer guten Ehe ist traditionell.
تصور او از یک ازدواج خوب سنتی است.
03
منظره, ظاهر
مثالها
Vom Balkon aus hat man ein wunderschönes Bild.
از بالکن، منظرهای شگفتانگیز دارید.
Das Bild der untergehenden Sonne war atemberaubend.
تصویر غروب خورشید نفسگیر بود.



























