جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
bewältigen
[past form: bewältigte]
01
فایق آمدن, از عهده برآمدن
مثالها
Wir müssen diese Aufgabe gemeinsam bewältigen.
ما باید این وظیفه را با هم پشت سر بگذاریم.
Sie hat die schwierige Situation bewältigt.
او با موقعیت دشوار کنار آمد.



























