جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
ausrasten
01
از کوره در رفتن, جوش آوردن
مثالها
Er ist gestern total ausgerastet.
دیروز او کاملاً کنترل خود را از دست داد.
Wenn ich so viel Stress habe, raste ich manchmal aus.
وقتی اینقدر استرس دارم، گاهی کنترل خود را از دست میدهم.
02
در رفتن, در آمدن



























