جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
anstrengen
01
خسته کردن
مثالها
Langes Lesen kann die Augen anstrengen.
خواندن طولانی میتواند چشمها را خسته کند.
Diese Aufgabe strengt meinen Kopf an.
این کار خستهکننده است برای سرم.
02
تلاش کردن, زحمت کشیدن
مثالها
Ich muss mich mehr anstrengen, um gute Noten zu bekommen.
من باید بیشتر تلاش کنم تا نمرات خوبی بگیرم.
Er hat sich sehr angestrengt und das Ziel erreicht.
او بسیار تلاش کرد و به هدف رسید.



























