جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
abnehmen
01
کندن, باز کردن، برداشتن، گرفتن
مثالها
Ich nehme meine Jacke ab.
من کتم را درمیآورم.
Sie hat den Hut abgenommen.
او کلاه را برداشت.
02
وزن کم کردن
مثالها
Ich möchte fünf Kilo abnehmen.
من میخواهم پنج کیلو کم کنم.
Sie hat durch Sport abgenommen.
او از طریق ورزش وزن کم کرد.
03
پایین آمدن, کم شدن، کاهش یافتن، کوتاه شدن
مثالها
Die Temperatur nimmt ab.
دما کاهش مییابد.
Die Zahl der Besucher hat stark abgenommen.
تعداد بازدیدکنندگان به طور قابل توجهی کاهش یافته است.



























