جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
interurbain
01
بینشهری
مثالها
Le transport interurbain est bien organisé dans cette région.
حملونقل بینشهری در این منطقه به خوبی سازمانیافته است.
Ils ont pris un bus interurbain pour aller à la capitale.
آنها یک اتوبوس بینشهری گرفتند تا به پایتخت بروند.
L'interurbain
[gender: masculine]
01
تلفن بینشهری
مثالها
Autrefois, l' interurbain coûtait très cher.
در گذشته، تماسهای بینشهری بسیار گران بودند.
Il a passé un interurbain pour parler à sa famille.
او یک تماس بینشهری برقرار کرد تا با خانوادهاش صحبت کند.



























