جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
évanouir
01
غش کردن, از حال رفتن، بیهوش شدن
مثالها
Elle s' est évanouie en voyant le sang.
او با دیدن خون غش کرد.
Il s' est évanoui à cause de la chaleur intense.
او به دلیل گرمای شدید از هوش رفت.
جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
غش کردن, از حال رفتن، بیهوش شدن