جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
vérifier
01
بررسی کردن, بازبینی کردن، چک کردن، دوباره نگاه کردن
مثالها
Je dois vérifier mes réponses avant de rendre la copie.
من باید قبل از تحویل دادن کاغذ، پاسخهایم را بررسی کنم.
Elle vérifie toujours les portes avant de sortir.
او همیشه قبل از بیرون رفتن درها را بررسی میکند.
02
امتحان کردن, تست کردن
مثالها
Le professeur vérifie le nouveau logiciel éducatif.
معلم نرمافزار آموزشی جدید را بررسی میکند.
Nous avons vérifié la connexion Internet.
بررسی کردیم اتصال اینترنت را.
03
تأیید کردن (کامپیوتر)
مثالها
Le site demande de vérifier votre adresse e-mail.
سایت درخواست میکند که آدرس ایمیل خود را تأیید کنید.
Tu dois vérifier ton compte avant de l' utiliser.
قبل از استفاده از آن باید حساب خود را تأیید کنید.



























