جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
Le virage
[gender: masculine]
01
پیچ
مثالها
Ralentis avant le virage, il est dangereux.
قبل از پیچ سرعتت را کم کن، خطرناک است.
Le pilote a pris le virage à toute vitesse.
راننده پیچ را با حداکثر سرعت گرفت.
02
تغییر ناگهانی, تغییر جهت
مثالها
Le pays a amorcé un virage économique radical.
کشور یک چرخش اقتصادی رادیکال را آغاز کرد.
Son discours marque un virage à gauche clair.
سخنرانی او نشاندهنده یک چرخش واضح به چپ است.



























