جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
Le singe
[gender: masculine]
01
میمون
مثالها
Le singe se balance d' arbre en arbre.
میمون از درختی به درخت دیگر تاب میخورد.
Les singes vivent dans les forêts tropicales.
میمونها در جنگلهای گرمسیری زندگی میکنند.
02
آدم میمون (زشت)
مثالها
Arrête de faire le singe, sois sérieux !
دست از رفتار کردن مثل میمون بردار، جدی باش!
Il s' est moqué de lui en l' appelant singe.
او با نامیدن او به عنوان میمون از او مسخره کرد.
singe
01
مقلد
مثالها
Il a un comportement singe, il répète tout ce que je dis.
او رفتار میمونی دارد، هرچه میگویم تکرار میکند.
Cet enfant fait un geste singe pour se moquer.
این کودک برای تمسخر، یک حرکت تقلیدی انجام میدهد.



























