جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
La raie
[gender: feminine]
01
سفرهماهی
مثالها
La raie nage près du fond de la mer.
رِی نزدیک کف دریا شنا میکند.
Nous avons pêché une grande raie hier soir.
دیشب یک سفرهماهی بزرگ صید کردیم.
02
خط, راه راه
مثالها
Ce tissu a une raie blanche et bleue.
این پارچه یک خط سفید و آبی دارد.
Elle porte une chemise à raies fines.
او یک پیراهن با خطوط نازک پوشیده است.
03
فرق سر, فرق
مثالها
Elle a une raie au milieu de la tête.
او یک فرق در وسط سرش دارد.
Il change souvent de raie pour varier de coiffure.
او اغلب فرق موی خود را تغییر میدهد تا مدل موی خود را متنوع کند.



























