جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
La planche
[gender: feminine]
01
تخته, الوار
مثالها
Il a cloué la planche au mur.
او تخته را به دیوار میخ کرد.
Nous utilisons des planches pour construire.
ما از تختهها برای ساختوساز استفاده میکنیم.
02
بستر گیاه, باغچه
مثالها
J' ai préparé une nouvelle planche pour les légumes.
من یک تخته جدید برای سبزیجات آماده کردم.
Les planches doivent être espacées de 50 cm.
تختهها باید با فاصله 50 سانتیمتر از هم قرار داده شوند.
03
عکس (در کتاب), تصویر
مثالها
Ce livre contient des planches en couleurs.
این کتاب شامل صفحات رنگی است.
La planche 12 montre un détail anatomique.
صفحه 12 جزئیات آناتومیک را نشان میدهد.
04
تخته کمکی شنا
مثالها
Les débutants utilisent une planche pour flotter.
تازهکارها از یک تخته برای شناور شدن استفاده میکنند.
Tiens bien ta planche pendant les exercices.
تخته را در حین تمرینها محکم نگه دار.



























