جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
La mélancolie
[gender: feminine]
01
افسردگی, مالیخولیا
مثالها
Il est tombé dans une profonde mélancolie après la perte de son ami.
او پس از از دست دادن دوستش به ملانکولی عمیقی افتاد.
La mélancolie peut affecter la vie quotidienne si elle dure longtemps.
ملانکولی میتواند زندگی روزمره را تحت تأثیر قرار دهد اگر مدت زیادی طول بکشد.



























