جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
intégrer
01
وارد کردن, گنجاندن
مثالها
Le chef intègre des épices rares dans sa recette.
سرآشپز ادویههای نادر را در دستور غذای خود ادغام میکند.
L' update intègre un nouveau système de sécurité.
بهروزرسانی یک سیستم امنیتی جدید را ادغام میکند.
02
(در آزمون ورودی) قبول شدن
مثالها
Elle a intégré l' École Polytechnique.
او در مدرسه پلیتکنیک پذیرفته شد.
Il a réussi à intégrer médecine.
او موفق شد پزشکی را ادغام کند.
03
خود را وفق دادن
مثالها
Il s' intègre rapidement aux nouvelles équipes.
او به سرعت در تیمهای جدید ادغام میشود.
Elle s' est intégrée à la culture locale.
او در فرهنگ محلی ادغام شد.



























