جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
hésiter
01
تردید کردن, مردد بودن
مثالها
Il hésite à demander de l' aide.
او تردید دارد که کمک بخواهد.
Elle hésite à parler en public.
او در صحبت کردن در جمع تعلل میکند.
02
(در انتخاب دو چیز) ماندن, شک کردن
مثالها
Elle hésite avant de répondre à la question.
او قبل از پاسخ به سوال تعلل میکند.
Il hésite à accepter cette offre d' emploi.
او در پذیرش این پیشنهاد شغلی تردید دارد.



























