جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
L'entorse
[gender: feminine]
01
پیچخوردگی, رگ به رگ شدگی
مثالها
Il a une entorse à la cheville après être tombé.
او پس از افتادن رگبهرگ شدن در مچ پا دارد.
L' entorse provoque souvent douleur et gonflement.
رگ به رگ شدن اغلب باعث درد و تورم میشود.
02
تخلف, تعدی
مثالها
L' entorse au règlement a entraîné une sanction.
تخلف از مقررات منجر به مجازات شد.
Il a commis une entorse aux lois de l' entreprise.
او مرتکب یک تخلف از قوانین شرکت شد.



























