جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
court
01
کوتاه, مختصر
مثالها
Le film était très court.
فیلم بسیار کوتاه بود.
Elle a fait un discours court mais efficace.
او یک سخنرانی کوتاه اما مؤثر ایراد کرد.
Le court
[gender: masculine]
01
زمین تنیس
مثالها
Ils jouent au tennis sur le court extérieur.
آنها در زمین بیرونی تنیس بازی میکنند.
Le court est entouré d' une clôture.
زمین با یک حصار احاطه شده است.
court
01
خلاصه
مثالها
Pour faire court, il a refusé l' offre.
به طور خلاصه، او پیشنهاد را رد کرد.
Je vais parler court, car le temps est limité.
من کوتاه صحبت خواهم کرد، چون زمان محدود است.
02
کم, کمبود
مثالها
Elle dort court ces jours - ci.
او این روزها کم میخوابد.
Il a parlé court, sans donner de détails.
او کوتاه صحبت کرد، بدون ارائه جزئیات.



























