جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
clair
01
واضح
مثالها
Sa réponse était très claire.
پاسخ او بسیار روشن بود.
C' est une explication claire et facile à suivre.
این یک توضیح روشن و آسان برای دنبال کردن است.
02
روشن, رنگ روشن
مثالها
Il préfère les couleurs claires dans son salon.
او رنگهای روشن را در اتاق نشیمنش ترجیح میدهد.
J' aime les tissus aux tons clairs pour la décoration.
من پارچههای با تنهای روشن را برای تزئین دوست دارم.
03
زلال, شفاف (آب)
مثالها
L' eau du lac est si claire qu' on voit le fond.
آب دریاچه آنقدر شفاف است که میتوان کف آن را دید.
Il a bu un verre d' eau claire et fraîche.
او یک لیوان آب شفاف و تازه نوشید.
04
صاف (آسمان), آفتابی
مثالها
Aujourd'hui, le ciel est clair et sans nuages.
امروز، آسمان صاف و بدون ابر است.
Nous aurons un temps clair pour la randonnée.
ما برای پیادهروی آب و هوای صاف خواهیم داشت.
05
رقیق, آبکی
مثالها
Cette soupe est trop claire, il faut ajouter des légumes.
این سوپ خیلی رقیق است، باید سبزیجات اضافه کرد.
La sauce est devenue claire après avoir ajouté trop d' eau.
سس پس از افزودن آب زیاد شفاف شد.
Le clair
[gender: masculine]
01
روشنایی, نور
مثالها
Le clair de la lune éclaire le chemin.
نور ماه راه را روشن میکند.
Elle aime écrire au clair du matin.
او دوست دارد در نور صبح بنویسد.
clair
01
واضح, بهطور واضح
مثالها
Essayons d' y voir clair avant de décider.
بیایید سعی کنیم قبل از تصمیمگیری، چیزها را به وضوح ببینیم.
Il faut parler clair si tu veux qu' on te comprenne.
اگر میخواهی درک شوی باید واضح صحبت کنی.



























