جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
La chaîne
[gender: feminine]
01
زنجیر
مثالها
La chaîne de ce vélo est cassée.
زنجیر این دوچرخه شکسته است.
Il porte une chaîne en or autour du cou.
او یک زنجیر طلا دور گردنش میاندازد.
02
شبکه (تلویزیون), کانال (تلویزیون)
مثالها
Cette chaîne diffuse des films tous les soirs.
این کانال هر شب فیلمها را پخش میکند.
Il travaille pour une grande chaîne de télévision.
او برای یک کانال تلویزیونی بزرگ کار میکند.
03
زنجیره, رشته، سلسله
مثالها
Une chaîne de montagnes s' étend à l' horizon.
یک زنجیره کوهها در افق امتداد دارد.
La chaîne de production fonctionne sans arrêt.
زنجیره تولید بدون توقف کار میکند.



























