جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
borné
01
کوتهبین, کوتهفکر
مثالها
Il est trop borné pour comprendre les autres opinions.
او برای درک نظرات دیگران بیش از حد کوتهفکر است.
Elle a une attitude bornée face aux idées nouvelles.
او نگرشی محدود نسبت به ایدههای جدید دارد.
02
محدود
مثالها
Son horizon est très borné par ses expériences.
افق او بسیار محدود است توسط تجربیاتش.
Elle a une vision bornée du monde.
او دیدگاهی محدود از جهان دارد.



























