جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
La bosse
[gender: feminine]
01
ورم, بادکردگی، برآمدگی
مثالها
Il a une bosse sur le front après être tombé.
او پس از افتادن روی پیشانیاش یک برآمدگی دارد.
La bosse sur son bras est douloureuse.
تورم روی بازویش دردناک است.
02
کوهان, قوز
مثالها
Le chameau a deux bosses, le dromadaire n' en a qu' une.
شتر دو کوهان دارد، درمادری فقط یک کوهان دارد.
La bosse du chameau contient de la graisse.
کوهان شتر حاوی چربی است.
03
دستانداز (جاده)
مثالها
La voiture a ralenti en passant sur la bosse.
ماشین هنگام عبور از روی سرعتگیر کند شد.
Il faut faire attention aux bosses sur cette route.
باید مراقب سرعتگیرها در این جاده بود.
04
استعداد, توانایی
مثالها
Il a une bosse pour les maths depuis son enfance.
او از کودکی استعداد ریاضی دارد.
Elle a la bosse de la musique et joue du piano parfaitement.
او استعداد موسیقی دارد و پیانو را بهطور کامل مینوازد.



























