جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
internado
01
بستری
مثالها
Está internado desde ayer en el hospital.
او از دیروز در بیمارستان بستری شده است.
Mi abuelo está internado por una gripe fuerte.
پدربزرگ من به دلیل آنفولانزای شدید بستری شده است.
El internado
[gender: masculine]
01
مدرسه شبانهروزی
مثالها
Muchos estudiantes pasan el año en el internado.
بسیاری از دانشآموزان سال را در مدرسه شبانهروزی میگذرانند.
Los alumnos del internado siguen un horario estricto.
دانشآموزان مدرسه شبانهروزی یک برنامه سختگیرانه را دنبال میکنند.



























