جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
hinchado
01
متورم
مثالها
Tengo el tobillo hinchado después de torcerlo.
پس از پیچ خوردن، مچ پایم متورم شده است.
Su cara estaba hinchada por la reacción alérgica.
صورتش از واکنش آلرژیک متورم بود.
جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
متورم