جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
fracasar
01
شکست خوردن, موفق نشدن
مثالها
El proyecto fracasó por falta de planificación.
پروژه به دلیل کمبود برنامهریزی شکست خورد.
No quiero fracasar en mi carrera profesional.
من نمیخواهم در حرفهام شکست بخورم.



























