جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
estridente
01
گوشخراش, ناهنجار
مثالها
La música estridente no me dejaba concentrar.
موسیقی تیز به من اجازه تمرکز نمیداد.
El timbre estridente me despertó bruscamente.
زنگ ناهنجار ناگهان مرا بیدار کرد.
02
جیغ, زننده
مثالها
Llevaba un vestido de colores estridentes.
او یک لباس با رنگهای چشمآزار پوشیده بود.
La decoración estridente del local distraía mucho.
تزئین پرزرق و برق مکان بسیار حواسپرتی میکرد.



























